سایه روشن | ||
بعدازظهر هایمان تقریبا در آلونک مهرمان می گذرد … آماده اش می کنیم یکی از همین روزها اسباب کشی کنیم. آقای همسر یک نفس دارد مقدماتش را می چیند . خسته ی خسته می زند اما همچنان پر مهر و با محبت… گفته ایم درب اتاق ها را استخوانی رنگ کند. رنگ و تینر را داخل سطل هم می زند …خیلی شبیه استخوانی نیست. امتحانی می کشد پشت درکمد دیواری… به زرد بیشتر شبیه است. تینر اش را بیشتر می کند … نیمی از کار تمام شده. به رنگ کرم بیشتر می خورد تا استخوانی و البته کمی تیره تر . نمی دانم چه رنگیست هرچه که بد هم نیست. یک روز بعد به نظر خودش درها کمی سبز می زند. همان رنگ را با قهوه ای مخلوط می کند و می کشد روی رنگ قبلی. خودش که می گوید شکلاتیست… امروز می رویم ببینیم چه از آب در آمده . برای من هرچه که هست خوب است . رنگ درهای خانه ما رنگ زندگی، رنگ مهر و مهربانی دارند … ___________ 18 مهر – تولدم مبارک … خانه ای که یک مهر ماهی داشته باشد پر است از گذشت … (سخنان نغز بنده) ___________ حس خوبی دارد کامپیوتر را که روشن می کنی یک پیغام ببینی : چه زیباست رسیدن دوباره به حس آغاز تنفس ؛ زیباتر از آن تصور حضور خداوند است در این آغاز دوباره ! تولدت مبارک! [ چهارشنبه 92/7/17 ] [ 8:50 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |